نوشته شده توسط : حسن فره بخش

ابلیس وقتی نزد فرعون آمد
وی خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد .
ابلیس گفت :
هیچکس تواند که این خوشه انگور تازه را خوشه مروارید خوشاب ساختن ؟
فرعون گفت : نه
ابلیس به لطایف سحر ، آن خوشه انگور را خوشه مروارید خوشاب ساخت .
فرعون بسیار تعجب کرد و گفت : اینت استاد مردی که تویی !
ابلیس سیلیی بر گردن او زد و گفت :
مرا با این استادی به بندگی حتی قبول نکردند ،
تو با این حماقت ، دعوی خدایی چگونه می کنی ؟؟!!



از جوامع الحکایات و لوامع الروایات از محمد عوفی ( قرن ششم )



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی ، مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

یکی از آثار و علائم قیامت، فساد اخلاقی و اقتصادی می باشد که قبل از ظهور حضرت امام زمان(علیه السلام) واقع شده و روایات زیادی در این باره موجود می باشد. برای اجتناب از نقل روایات گوناگون، فقط به ذکر دو روایت که در برگیرنده همه گرفتاریها و آسیبهای اخرالزمان است، اکتفاء می گردد.

علی ابن ابراهیم قمی روایتی به این مضمون دارد و می گوید: پدرم به من خبر داد از سلیمان بن مسلم بن الحشاب و ایشان از عبدالله بن جریح الملکی و او از عطاء بن ابی ریاح و او از عبدالله بن عباس نقل کرد که گفت: روزی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) حجه الوداع انجام دادیم و حضرت در حالی که دستگیره کعبه را گرفته بود رو به ما کرد و گفت: توجه کنید و به هوش باشید که می خواهم شما را از نشانه ها و علامات وقوع قیامت خبر دهم و در آن هنگام سلمان که از همه ما به حضرت نزدیکتر بود عرض کرد بلی یا رسول الله ما آماده گوش دادن هستیم....

 

بقیه در ادامه مطلب ...



:: موضوعات مرتبط: مقالات , ,
:: برچسب‌ها: قیامت ,
:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

نهج‏البلاغه مشهورتر از آن است که به معرفى آن بپردازیم، زیرا باگذشت‏بیش از هزار سال از عمر پربرکت آن همچنان در حوزه‏ها و محافل و مراکز اسلامى مورد مطالعه، تحقیق و تدریس است و افزون براینکه صدها شرح و ترجمه بر آن نگاشته‏اند، مفاهیم والاى آن برتارک نظم و نثر شاعران و ادیبان مى‏درخشد .

آفریننده این اثر جاودانه، امیرالمؤمنین على علیه‏السلام آن بزرگ مرد تاریخ است که هیچگاه غبار زمان پرده کهنگى و فراموشى بر سیماى پرفروغ او نیفکنده، و از جلوه و شکوه او نکاسته، و تقوا و عدالت و جهاد و دیگر صفات برجسته او را از یاد نبرده، و در برابر عظمت دانش و حکمت او سر تعظیم فرود آورده، و از مرز تعصب و فرقه‏گرایى در گذشته، تا بدانجا که دوست و دشمن زبان به ستایش او گشوده و به تالیف کتب و سرایش اشعار پرداخته و با زبان اندیشه و سوز و دل نمى‏ازیم فضیلت او را بیان کرده‏اند .

روایات اسلامى و متون تاریخى در شان و منزلت امیرمؤمنان على علیه‏السلام فراتر از شهرت و تواتر است تا بدانجا که از حقایق مسلم و ضرورت‏ها بشمار مى‏آید .

این اثر ماندگار که از متون اولیه فرهنگ اسلامى است توسط ادیب علامه مرحوم سید شریف‏رضى در سال ۴۰۰ هجرى از میان صدها کتاب و منبع گردآورى و تنظیم گردیده است . (۱)

قرن چهارم و پنجم هجرى، عراق مهد علم و تحقیق بود و به همت عالمان و محققان بى‏شمار، به مرکز علمى بزرگ و پایگاه عظیم تمدن و فرهنگ اسلامى در این موقعیت ممتاز فرهنگى موج نگارش، تالیف و نسخه‏بردارى از متون، اهمیت و رواج فوق‏العاده‏اى داشت‏بطوریکه آثار و دست نبشته‏هاى گرانسنگى توسط دانشمندان و نویسندگان بنام و برجسته پدید آمد و دست‏به دست‏به سراسر دنیاى آن‏روز ره سپرد و کتابخانه‏هاى معظم بوجود آمد . مثلا در کتابخانه «خزانه‏الکتاب‏» ، عزیز بالله دوم، از خلفاى فاطمیون مصر یک میلیون و شش صد هزار جلد کتاب وجود داشت . مرحوم شریف‏رضى با توجه به تخصص در شعر و ادب و تبحر در علوم اسلامى، و مهارت در خلق آثار ادبى و علمى، به جمع‏آورى کلمات امام امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در زمینه‏هاى مختلف پرداخت، ولى وى همچون محدثان و علماى حدیث - که افزون بر نقل متن و سند، راوى آن را نیز ذکر کردند - عمل نکرد، زیرا چنانکه خود او در موارد متعدد (۲) تصریح کرده، نوع و شیوه کلام، گویاى این واقعیت است که جز از امام نمى‏تواند صادر شده باشد و عملا هم چنین بوده و با گذشت قرن‏ها کسى نتوانسته است از نظر ادبى و محتوایى بر آن خدشه‏اى وارد کند (۳) ، و یا علوم و اطلاعات آن را با پیشرفتهاى دانش زمان نامتناسب بخواند، و حتى در انتسابش به آنحضرت تا قرن هفتم نه تنها تشکیکى نشده، بلکه بعنوان یک کتاب اصیل و معتبر اسلامى همواره مورد احترام و استفاده بوده است .

نهج‏البلاغه در طول هزار سال عمر خود در دسترس دانشمندان، طلاب و اهل علم بوده است و به مطالعه و حفظ آن مى‏پرداختند (۴) و در خطبه‏ها و خطابه‏ها بدان استناد و تبرک مى‏جستند و اندیشمندان و محققان بر آن شرح و تفسیر (۵) مى‏نوشتند و به ترجمه آن اقدام مى‏کردند .

بقیه در ادامه مطلب...



:: موضوعات مرتبط: مقالات , ,
:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

 

در امتداد خزان ، روزها زمستانی 

و در غیاب شما ، آفتاب زندانی 

جسارت است ولی یک سوال می پرسم 

چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟ 

ببین برای شما جمعه ندبه می خوانند 

نوادگان زمین خسته از پریشانی 

چه وقت میرسد آقا نگاهتان باشد 

برای شب زدگان آیت غزل خوانی ؟ 

چرا نمی رسی ای منتقم ببین امروز 

به نیزه ها شده قرآن به دست شیطانی

دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر 

در انتظار شما ای طلوع پایانی



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی ، مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

روحی که پیام دارد نه مرید می طلبد نه عاشق . در رهگذر عمر چشم انتظار ایستاده است و وجودش ندائی است که آشنایی را می خواند و حیاتش نگاهی که در انبوه این صورتک های مکرر و بی مسئولیت و بی انتظار و بی اضطرابی که بیهوده می گذرند چهره ی مانوس و محرم خویشاوندی را بیابد که بر آن موجی از حیرت افتاده است و دو نگاهش همچو دو کودک گم کرده مادر . در این دنیای بی پناه آواره اند

خدایا

بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم

هرکجا آزادگی هست ببخشایم

و هر کجا غم هست شادی نثار کنم

الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی، همدلی کنم

بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی ، مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 516
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش
روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد

پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:

ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…


۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم

 

www.zoha91.blogfa.com



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی ، مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 435
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.


کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.


کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.


کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.


کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.


کسی که پول می گیرد تا گاهی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است.


کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.


کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است.


کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.


کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.


کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.


کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است.


کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.


کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است.


کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی ، مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 404
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

دنیا را بد ساخته اند،کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد،کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری، اما کسی که دوستش داری و او هم تو را دوست دارد،به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسید و این رنج است.

*******


خدایا:چگونه زیستن را به من بیاموز

چگونه مردن را خود فرا خواهم گرفت


*******

وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند

وقتی خواستم ستایش کنم گفتند خرافات است                                          

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است

وقتی گریستم گفتند بهانه است
                                                                      

وقتی خندیدم گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم


*******
نمی دانم بعد از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم،
که از خاک گلویم سوتکی سازد,
گلویم سوتکی باشد،
به دست کودک گستاخ بازیگوش
و او
یکریز وپی در پی
دم خویش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خستگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را...

*******
ذات خویش را می جویم و نمی یابم، من سایه ی اویم، او کجاست؟


*******
بگذار تا شیطنت عشق چشمان ترا به عریانی خویش بگشاید. هر چند
انجا جز رنج و پریشانی نباشد , اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن!

*******

حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هرکسی،به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفتن،دین من است ؛دینی که پیروانش بسیار کم اند.مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب.

*******

اگر تنها ترین تنهاها شوم باز خدا هست،او جانشین همه ی نداشتن هاست.
نفرین و آفرین ها بی ثمر است. اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند،و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد،او مهربان و جاویدان آسیب ناپذیر من خواهد بود.ای پناه گاه ابدی،تو می توانی جانشین همه ی بی پناهی ها شوی...

 



:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

1 ـ سخنوری‌ سیاسی‌ : مخصوص‌ كسانی‌ است‌ كه‌ دست‌ اندركار سیاسی‌ هستند مانند زمامداران‌ ممالك‌ ، وزرا ،فرستادگان‌ كشورها به‌ سازمانهای‌ جهانی‌ ، نمایندگان‌ دولت‌ در مجلس‌ مقننه‌ و بطور كلی‌آنانكه‌ به‌ نحوی‌ از انحاء در امور سیاسی‌ دخالت‌ دارند . سخنور سیاسی‌ باید علاوه‌ بر آگاهی‌ از اصول‌ و قواعد سخنوری‌ علوم‌ و فنون‌ گوناگونی‌را كه‌ در عالم‌ سیاست‌ كاربرد دارد بداند با اوضاع‌ و احوال‌ كشور خود و مردم‌ آن‌ آشناباشد از جریانات‌ سیاسی‌ و آنچه‌ در جهان‌ می‌ گذرد بی‌ خبر نماند ملتهای‌ جهان‌ را بخوبی‌بشناسد و از روحیات‌ هر یك‌ از آنان‌ اطلاعات‌ لازم‌ بدست‌ آورد تا بتواند با احاطه‌ كامل‌به‌ مسایل‌ سیاسی‌ نقش‌ خود را بخوبی‌ ایفاء كند و وجودش‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌كشور منشاء اثری‌ باشد .

 

 2 ـ سخنوری‌ قضایی‌ : مخصوص‌ جلسات‌ دادگاههاست‌ و برای‌ رفع‌ اتهام‌ یا دفاع‌ از حق‌ بكار می‌ رود .  شرط‌ اول‌ سخنوری‌ قضایی‌ اطلاع‌ كامل‌ از علم‌ حقوِ و دانشهای‌ دیگری‌ از قبیل‌ فلسفه‌ ،منطق‌ ، فقه‌ ، تاریخ‌ و روانشناسی‌ می‌ باشد لذا غالباً طرح‌ شكایت‌ یا دفاع‌ به‌ عهده‌ كسانی‌واگذار می‌ شود كه‌ از علوم‌ فوِ الذكر آگاهی‌ دارند این‌ اشخاص‌ را در اصطلاح‌ قضایی‌وكیل‌ دادگستری‌ گویند .

  3 ـ سخنوری‌ علمی‌ : یكی‌ از مختصات‌ عصر حاضر رواج‌ و تداول‌ سخنوری‌ علمی‌ است‌ روزی‌ نیست‌ كه‌ دریكی‌ از نقاط‌ جهان‌ كنگره‌ یا سمیناری‌ تشكیل‌ نشود و در آن‌ مجامع‌ دانشمندان‌ و محققان‌در باره‌ مطالب‌ مختلف‌ علمی‌ بحث‌ و گفتگو نكنند . پیشرفت‌ سریع‌ دانش‌ و بطلان‌ نظریه‌های‌ قدیم‌ علمی‌ ایجاب‌ می‌ كند كه‌ دانشمندان‌ جهان‌ دور هم‌ گرد آیند و عقاید و افكارخود را برای‌ همگان‌ و مردم‌ علاقمند بیان‌ كنند و اگر قانون‌ جدیدی‌ كشف‌ كرده‌ یا به‌وجود مادة‌ تازه‌ ای‌ پی‌ برده‌ اند درستی‌ آن‌ قانون‌ را به‌ اثبات‌ رسانند و یا خصوصیات‌ماده‌ جدید را تشریح‌ كنند . ناگفته‌ پیداست‌ كه‌ سخنرانی‌ علمی‌ به‌ مراتب‌ دشوار تر از انواع‌ دیگر سخنرانی‌ است‌ زیراسخنران‌ در عین‌ حال‌ كه‌ باید حق‌ مطلب‌ را ادا كند و از مسیر یك‌ پژوهش‌ علمی‌ خارج‌نشود ناگزیر است‌ تدابیری‌ اتخاذ كند كه‌ گفته‌ هایش‌ ملال‌ انگیز و كسالت‌ آور نباشد ومطالب‌ بسیار مهم‌ علمی‌ با بیان‌ ساده‌ و درخور فهم‌ همه‌ حضار ایراد گردد . گفتن‌داستانهای‌ كوتاه‌ و آوردن‌ مثلهای‌ مختلف‌ و همچنین‌ خواندن‌ اشعاری‌ به‌ مناسبت‌ حال‌ ومقال‌ و ذكر نكته‌ های‌ ظریف‌ و لطیف‌ عواملی‌ است‌ كه‌ می‌ تواند به‌ یاری‌ سخنران‌ بشتابدو سخن‌ او را از یكنواختی‌ بیرون‌ آرد .

  4 ـ سخنوری‌ تشریفاتی‌ : این‌ نوع‌ سخنرانی‌ كه‌ آن‌ را سخنرانی‌ نمایشی‌ نیز می‌ گویند بیشتر در مجالس‌ رسمی‌ انجام‌می‌ گیرد و در مواردی‌ است‌ كه‌ بخواهند از كسی‌ تجلیل‌ كنند و خدمات‌ او را موردستایش‌ قرار دهند . سخنانی‌ كه‌ موقع‌ تجلیل‌ از مقام‌ علمی‌ ، ادبی‌ یا سیاسی‌ كسی‌ گفته‌ می‌ شود همچنین‌خطابه‌ هایی‌ كه‌ مثلاً هنگام‌ دادن‌ دكترای‌ افتخاری‌ به‌ یك‌ شخصیت‌ بزرگ‌ ایراد می‌ گردداز این‌ قبیل‌ است‌ .

  5 ـ سخنوری‌ منبری‌ : سخنوری‌ منبری‌ كه‌ آن‌ را می‌ توان‌ سخنوری‌ مذهبی‌ نیز نامید بیشتر مخصوص‌ روحانیان‌و راهنمایان‌ دینی‌ و مذهبی‌ است‌ و تكیه‌ سخنور بیشتر به‌ كلام‌ خدا و تعلیمات‌ انبیاء واولیاست‌ . هدف‌ این‌ سخنوری‌ نشان‌ دادن‌ راه‌ راست‌ و تقویت‌ ایمان‌ مردم‌ است‌ بنابراین‌بیش‌ از هر چیز با معنویات‌ سر و كار دارد



:: موضوعات مرتبط: علمی , ,
:: بازدید از این مطلب : 918
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسن فره بخش

عاشورا گذشت و کربلا در کربلا نماند...

بی شک حسین تشنه آب نبود و افسوس که بزرگترین درد او را بی آبی نمایدند. او تشنه لبیک نیز نبود. چرا که می دانست جهانیان تا صف حشر به او لبیک خواهند گفت و پیراهنش به نی، داد مبارزه با ظلم و بی عدالتی سر خواهند داد. ظلم ظلم، جور صیاد، آشیان جهانیان را به باد داده بود و حسین با آن جنگید و داد مقاومت سر داد.

او ندای انسانیت را در صحرای شصت هجری طنین انداز کرد.

و البته که او نجنگید، تمام زندگی خود را، معامله با مقاومت کرد و  فریاد بر آورد: "یا سیوف خذینی"

و اما چه جالب که چون معاویه ای به او می نگارد: "از خدا بترس و این امت را در فتنه مینداز و مراقب باش که بی دینان تو را به خواری نیفکنند."

حسین سردمدار مبارزه با بی عدالتی بود. چنانکه از نیاکانش به ارث برده بود.

حسین حتی در برابر گرگ صفتان، اصل رحم را تجلی داد. او دستور داده بود هر آنکه پا به عرصه کارزار می گذارد، رجز دعوت به حق را طنین انداز کند. حتی در آن لحظه که "الشمر جالس علی صدره"، در باغ بهشت را به او نشان داد و گفت: نفرین جهانیان را برای خود معامله نکن. ولی هیهات، مثل او، به جو جهانیان راضیند و صد البته هیهات که چون حسین برای غرق مثل شمر، در گرداب ذلت و خواری و فتنه، اشک نریزد و نگوید: خداوندا! نمی خواستم او آتش را برای خود، ارزانی  داشته باشد.

او هرگز دستور نداد با بی رحمی سپاه کفر را قلع و قمع کنند. چرا که او حسین بود. فرزند علی، امیری که بر پیکر زبیر اشک ریخت و...

 اما، ما:درد او را بی آبی ننامیم و او را تشنه لبیک برای زنده ماندن نخوانیم، چرا که حسین تشنه لبیک نبود.

بود ولی اینگونه نبود. او تشنه بود، تشنه اصل رحم، عدالت، مبارزه با شقاوت و ظلم، دروغ و نیرنگ و...

او اراده داشت، این اصول، با قطره قطره خونش، در این عالم متجلی گردد.

 

در عزای او بگرییم، نه هلهله کنیم و نه تجلیات عاشورا را در نطفه خفه...

و اما عاشورا در کربلا...

http://mnikjoo.blogfa.com



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی ، مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 490
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()